دانلود رمان به سبک من… عالیه اعتباری دختری معمولی از یک خانواده معمولی بود.. تا اینکه مدرسهش عوض میشه و زنجیرهی زندگیش با پاره شدن زنجیر یک دوچرخه، از نظم خارج میشه… دوچرخهای که برای علیرضا امجد بود! عشقِ عالیه چهارده ساله و علیرضای بیست ساله رو، بزرگسالی به نفرت تبدیل میکنه؛ وقتی که پای علیرضا رو سمت خطا و خیانت میکشونه و دل عالیه رو می رنجونه… حالا عالیه بیست و پنج سالشه، تمام گذشته و حتی…
به محض توقف اتوبوس، کارت زدم و پریدم پایین… تا تاریکی کوچه دویدم و … خم شده، توجوی بالا آوردم… هیچی نبود، فقط عق میزدم و معده م گنده میشد و میومد تو دهنم انگار…
حالم از خودم و وضعیتم بهم میخورد… وسط کوچه، توی جوی؟.. وضعیت چندشی داشتم، با اینکه هیچی کثیف نشده بود ولی…
همونطور که خم بودم، از کیفم یه دستمال مرطوب درآوردم و دهنمو تمیز کردم. یه قرص نعنایی هم گذاشتم تو که تلخیش بره. راه افتادم طرف خونه…
موهامو بردم تو و مقنعه رو صاف کردم؛ با اولین نامرتبی، مامان سریع میفهمید که یه چیزیم هست و اصلا دلم به نمی خواست دوباره نگران شه؛ مخصوصا که فکر می کرد خوب شدم !
نزدیک خونه بودم، دست بردم توی کیفم برای درآوردن کلید؛ که در پارکینگ باز شد و ماشین آقای امجد رو دیدم که رفت داخل.
کیفمو سفت چسبیدم و دویدم که قبل از بسته شدن در برم داخل… و موفق شدم!
دستمو گرفتم به دیوار و یواش یواش روی شیب پارکینگ راه افتادم که بیام پایین…
ماشین صدای بسته شدن در پارکینگ و باز شدن در ماشین همزمان شد… قدم هامو شل کردم که به آقای امجد سلام کنم. برگشت و… علیرضا بود!
زانوم لرزید… پام شل شد و محکم خوردم زمین… درد کمر و سرم انقدری قدرت نداشتن که صدای پایی که بهم نزدیک میشد رو نشنوم!
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
دانلود رمان به سبک من... عالیه اعتباری دختری معمولی از یک خانواده معمولی بود.. تا اینکه مدرسهش عوض میشه و زنجیرهی زندگیش با پاره شدن زنجیر یک دوچرخه، از نظم خارج میشه… دوچرخهای که برای علیرضا امجد بود! عشقِ عالیه چهارده ساله و علیرضای بیست ساله رو، بزرگسالی به نفرت تبدیل میکنه؛ وقتی که پای علیرضا رو سمت خطا و خیانت میکشونه و دل عالیه رو می رنجونه… حالا عالیه بیست و پنج سالشه، تمام گذشته و حتی…