خلاصه کتاب
رمان تنهای مغرور داستان دختری به نام آنجل است که پس از از دست دادن والدینش در یک حادثه دردناک و تراژیک، زندگیاش تغییر میکند. آنجل که روزی دختری مهربان و پر از زندگی بود، به دختری سرد و مغرور تبدیل میشود. در 16 سالگی، والدینش که هر دو پلیس بودند، در یک ماموریت به دست یک باند بزرگ قتل میشوند. این اتفاق موجب میشود که آنجل از دنیا و همه روابط انسانی قطع ارتباط کند.
پس از این تراژدی، آنجل تصمیم میگیرد وارد حرفه پلیسی شود تا انتقام از کسانی که زندگیاش را نابود کردند را بگیرد. در این مسیر، پسری به نام آرنولد وارد زندگیاش میشود. آرنولد، مانند آنجل، شخصیتی سرد و مغرور دارد و خودش نیز برای گرفتن انتقام از افرادی که به او ضربه زدهاند، به پلیس تبدیل شده است.
این دو در یک ماموریت مشترک همکاری میکنند که برای هردو اهمیت زیادی دارد. در این ماموریت، هر دو تصمیم دارند با استفاده از آتیش انتقام خود، همه کسانی که به آنها آسیب رساندهاند را بسوزانند. در حالی که هدف انتقام آنها را به هم نزدیک میکند، آیا در این راه چیزی فراتر از انتقام در انتظار آنهاست؟
پایان خوش.