پگاه، دختری که هرگز از خانوادهاش محبتی ندیده، ناخواسته درگیر علاقه و اشتیاق امیرحافظ، پسرعمویش میشود. امیرحافظ، علیرغم اشتباهی که در نوجوانی مرتکب شده و به پگاه تعرض کرده، همچنان به عشقش پایبند است. او با وجود مخالفتهای خانوادهها و حتی خود پگاه، مصرانه برای ازدواج با او تلاش میکند. این داستان تلخ و تأملبرانگیز، مبارزهای بین عشق، گناه، و کشمکشهای خانوادگی را روایت میکند.
دانلود رمان معمر... این رمان داستان پیرمردی، در میان شوریدگی از جنس نفرت، قلب فرتوتش زیر آواری از خاطرات تلخ گذشته شکسته شده! با هجوم یک اتفاق ناگهانی به راحتی استشمام میکند بوی تعفن و رغبت انگیز عشقی کهنه را؛ اما دروازهی قلبش قفلی دارد از تبار کهنگی که هیچکس توان عبور از آن را ندارد. بلکه شاید باشد چشمان شهلایش کلید همان دروازه خاک خورده…
دانلود رمان پناهِ سیاوش… من سیاوش پاکزادم… برخاسته، از سختی های کوچک و بزرگی هستم، که سرنوشت در سر راه قرار داده بود… اما تصمیم گرفتم در برابر مشکلات صبور بمانم و زندگی کنم…