رمان طوری – همه رمان های عاشقانه رو یکجا دانلود کن
دانلود رمان طنز، رمان پلیسی، رمان جنایی، رمان ترسناک، رمان تخیلی، رمان اجتماعی، رمان معمایی، رمان خارجی و…
دانلود رمان جمجمه های بی مغز به قلم سونیا منصوری با لینک مستقیم
خلاصه کتاب
دانلود رمان جمجمه های بی مغز... عاشقانه‌ای که به ثمر نمی رسه و بعد از عقد ، داماد عاشق دخترعموی عروس می‌شه. سروه دختر زیبایی که به خاطر مزاحمت های وقت و بی وقت مسعود جواب مثبت به شهابی می‌ده که ادعای عاشقی داره. اما با بلایی که مسعود سرش میاره ورق زندگیش بر می گرده.
دانلود رمان سایه ی تردید به قلم رضوانه راد با لینک مستقیم
خلاصه کتاب
دانلود رمان سایه ی تردید... دختری از تبار زیبایی و پاکی در گیر رسومات قدیمی خاندانشان شده و مجبور به ازدواج با فردی میشود که حتی در رویاهایش نیز جرئت ندارد اورا وارد کند پسری سرد خشک و خشن خیانت کردن مادر را  به چشم دیده  ایا او روانی سالم دارد ؟پاسخ الناز به این سوال یک نه بزرگ است و او مجبور به زندگی با مردی است که حتی به خواهر الناز نیز شک دارد  باید دید الناز تاب و توان حوا گونه خواهد داشت تا سیب سرخی در کام حسام شود و روح آلوده اورا از شکاکی هایش برهاند...
دانلود رمان فتنه گر به قلم ریحانه نیاکام با لینک مستقیم
خلاصه کتاب
دانلود رمان فتنه گر... نازگل و مادرش طناز با اختلاف سنی چهارده سال به همراه بی بی زندگی می کنند… طناز برای اینکه سالن آرایشگاهش رو بزرگتر کنه باید نقل مکان کنه که در این جابه جایی با مردی برخورد می کنه که زیادی آشناست…
دانلود رمان رد پای سایه به قلم آیدا راد با لینک مستقیم
خلاصه کتاب

دانلود رمان رد پای سایه... سه خاندان بزرگ…

خاندان زند، خاندان راد، خاندان شاهی…

سه خاندان که بخاطر اتفاقات تلخ گذشته از هم کینه دارند و هیچ احدی خبری از این تنفر ندارد…!

زندگی یک دختر و دو پسر خان‌زاده…

دلدادگی سه خان‌زاده که به طرز عاشقانه و غمگینی به هم گره می‌خورد…!

عشقی افلاطونی که از کینه و تنفر شکل می‌گیرد اما سایه‌ی تلخش بر روی زندگی یک کودک بی‌گناه تاثیر می‌گذارد…

رمانی کاملاً بر اساس واقعیت…

واقعیتی تلخ اما پر از عشق…
دانلود رمان گل های پیراهنت به قلم ستاره شجاعی مهر با لینک مستقیم
خلاصه کتاب
دانلود رمان گل های پیراهنت... به زحمت قدم بعدی را برداشت و نفسش توی گلو گیر کرد. درد بد زمانی به قوزک پای زخمی‌اش پیچیده بود. دلش می‌خواست زار زار گریه کند. کمی بدن نحیفش را جلو کشید و دست به تنه‌ی تنومند درخت کشید. ایستاد و به نفس نفس افتاد. جلوی چشمانش گاهی تیره میشد و گاهی انگار سوزن می‌رفت توی مردمک های خیسش. جان نداشت بیشتر از این راه برود. سرش را کمی بالا گرفت و نگاهش رفت تا روی ابری که چیزی به ترکیدن بغض سیاهش نمانده بود …
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان طوری – همه رمان های عاشقانه رو یکجا دانلود کن " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.