خلاصه کتاب
داستان درباره دختری به نام شقایق است که در یک کشتار گروهی اعضای خانوادهاش را از دست داده و تنها به عنوان شاهد این قتلها باقی مانده است. او تحت حمایت یک پلیس سختگیر به نام علیرضا قرار میگیرد. با این حال، شقایق به دلیل آنچه که در گذشته برای خانوادهاش رخ داده، پلیسها و به ویژه علیرضا را مقصر میداند و از آنها کینه به دل دارد. این کینه باعث ایجاد تنشها و پیچیدگیهایی در رابطه آنها میشود که داستان را به سمت اتفاقاتی غیرمنتظره پیش میبرد.
رمان با پایانی خوش به سرانجام میرسد.