رمان عشق برنامه ریزی شده داستان دختری به نام شیده است که مادرش را در کودکی از دست داده و با پدرش زندگی آرامی را می‌گذراند. او در یک آموزشگاه زبان انگلیسی تدریس می‌کند و زندگی ساده‌ای دارد. اما همه چیز زمانی تغییر می‌کند که او با پسری به نام مهدی که به تازگی به محله‌ی مادربزرگش نقل مکان کرده، آشنا می‌شود. شیده به زودی عاشق مهدی می‌شود و این آشنایی، آغازگر تغییرات بزرگ و هیجان‌انگیزی در زندگی او می‌شود. داستان رمان در بستری پلیسی و عاشقانه روایت می‌شود که پر از هیجان و پیچیدگی است.

رمان تعقیب سایه ها رمانی جنایی و پلیسی است که در آن دنیای تاریک و پیچیده‌ای از جرایم و تصمیمات سخت به تصویر کشیده می‌شود. داستان از نگاه یک شخصیت روایت می‌شود که در دنیای پر از قتل‌ها، دسیسه‌ها و کشمکش‌های سیاسی درگیر می‌شود. در این مسیر، او باید با تهدیدات و توطئه‌هایی روبرو شود که تنها سایه‌های آن به‌دست می‌آید. نوامبر سالی که داستان در آن رخ می‌دهد، آغازگر یک سری اتفاقات عجیب و قتل‌هایی است که به‌نظر سیاسی می‌رسند. اما در حقیقت، در پشت این قتل‌ها اسرار پنهانی نهفته است که نه تنها جان افراد، بلکه اعتبار و امنیت جامعه را تهدید می‌کند.

رمان بیگناه داستان دو پلیس با دو دنیای متفاوت را روایت می‌کند. یکی بدشانس و دیگری خوش‌شانس (البته تا حدی). داستان در مورد افرادی است که درگیر یک پرونده پیچیده می‌شوند و به رغم بی‌گناه بودن، هرکدام به‌نوعی در این ماجرا نقش دارند. این رمان به نام بیگناه شناخته می‌شود زیرا همه شخصیت‌ها بی‌گناه هستند. هر کدام از آن‌ها به‌نوعی در این پرونده درگیر شده‌اند، اما هیچ‌کدام به‌طور مستقیم مسئول وقوع این اتفاقات نیستند. در نهایت، همه در تلاشند تا از دست فردی که در حال بازی دادن همه است، رهایی یابند. اما هیچ‌کدام از آن‌ها متوجه نیستند که این بازی تنها در جهت نجات کسانی است که ناخواسته وارد این جریانات شده‌اند. بیگناه رمانی است که برخلاف رمان‌های دیگر از سه زبان مختلف روایت می‌شود، همراه با راوی. داستانی که نه کاملاً غمگین است، نه شاد، بلکه در میانه این دو احساس، گاهی آرام و گاهی طوفانی پیش می‌رود.  

رمان تنهای مغرور داستان دختری به نام آنجل است که پس از از دست دادن والدینش در یک حادثه دردناک و تراژیک، زندگی‌اش تغییر می‌کند. آنجل که روزی دختری مهربان و پر از زندگی بود، به دختری سرد و مغرور تبدیل می‌شود. در 16 سالگی، والدینش که هر دو پلیس بودند، در یک ماموریت به دست یک باند بزرگ قتل می‌شوند. این اتفاق موجب می‌شود که آنجل از دنیا و همه روابط انسانی قطع ارتباط کند. پس از این تراژدی، آنجل تصمیم می‌گیرد وارد حرفه پلیسی شود تا انتقام از کسانی که زندگی‌اش را نابود کردند را بگیرد. در این مسیر، پسری به نام آرنولد وارد زندگی‌اش می‌شود. آرنولد، مانند آنجل، شخصیتی سرد و مغرور دارد و خودش نیز برای گرفتن انتقام از افرادی که به او ضربه زده‌اند، به پلیس تبدیل شده است. این دو در یک ماموریت مشترک همکاری می‌کنند که برای هردو اهمیت زیادی دارد. در این ماموریت، هر دو تصمیم دارند با استفاده از آتیش انتقام خود، همه کسانی که به آنها آسیب رسانده‌اند را بسوزانند. در حالی که هدف انتقام آنها را به هم نزدیک می‌کند، آیا در این راه چیزی فراتر از انتقام در انتظار آن‌هاست؟ پایان خوش.

رمان در مسیر سرنوشت داستان پیچیده و معماگونه‌ای از دختری به نام شراره را روایت می‌کند که در دل سرنوشت گم می‌شود. او در مسیر زندگی خود با چالش‌های فراوانی مواجه است که هر کدام از این چالش‌ها او را به سوی تصمیمات بزرگتری هدایت می‌کند. داستان پر از سوالات بی‌پاسخ و سرنوشت‌هایی است که هنوز به وقوع نپیوسته‌اند. آیا شراره می‌سوزاند؟ یا آتش می‌زند؟ یا شاید روشنایی می‌بخشد؟ در میانه این تحولات، شراره به خود و دنیای اطرافش می‌اندیشد. در این میان، آتش عشق و سرنوشت به چالش کشیده می‌شود. آیا این آتش همان آتش عشق اهورایی است یا چیزی متفاوت؟ داستان با پیچیدگی‌ها و تنش‌های فراوان پیش می‌رود، جایی که مخاطب در کنار هیجان و استرس‌های پلیسی، با جنبه‌های غمگین و عاشقانه نیز روبرو می‌شود. در ابتدا، ممکن است داستان جذابیت زیادی نداشته باشد، اما به محض اینکه به موضوع اصلی پرداخته می‌شود، داستان به شدت جذاب و هیجان‌انگیز می‌شود.