رمان پسر بلوچ داستانی عاشقانه و غمگین است که میان یک دختر تُرک به نام إلای و پسر بلوچ به نام هیرمان شکل میگیرد. هیرمان پسری خونسرد و جدی است که دل هر دختری را میبرد، اما إلای دختری است مظلوم اما سرزباندار که برخلاف مخالفتهای خانوادهها، حاضر به پذیرفتن هیرمان به عنوان شریک زندگیاش میشود. إلای با هیرمان به بلوچستان سفر میکند و در آنجا متوجه میشود که زندگی و مشکلات هیرمان پیچیدهتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
رمان پسربلوچ یک داستان عاشقانه با زیرلایههای اجتماعی و مافیایی است که نشاندهنده چالشها و موانع است که افراد در مسیر عشق و تعلق به یکدیگر با آنها مواجه میشوند. این رمان همچنین به دنیای پیچیده روابط مافیا و فشارهای اجتماعی که بر افراد تحمیل میشود، پرداخته است.
رمان آصلان داستان آصلان شاهی، تاجر چرمی نامدار و خشنی است که از دختری زیبا و مظلوم به نام آلما به طور مخفیانه مراقبت میکند. آصلان تصمیم گرفته که هرگز نزدیک آلما نشود و در امانتهایی که به او سپرده شده خیانت نکند، اما دلبری و طنازی آلما باعث میشود تا طاقتش طاق شود و او را به دست بیاورد.
غافل از اینکه این تصمیم او باعث میشود که حقیقت تلخی در مورد مرگ خانواده آلما آشکار شود. سرنوشت آصلان و آلما در هم تنیده میشود و آنها باید با معماهایی روبهرو شوند که میتواند زندگیشان را تغییر دهد. داستانی پر از پیچیدگیهای احساسی، معماهای حلنشدنی و عشقی که در میان درد و رنج شکل میگیرد.
دریای پرتلاطم زندگی دو آدم؛ اولی پسری که داغدیدهی گلی است که بخاطر اشتباه او پرپر شد و او فرصتی برای جبران اشتباهش نداشت. دیگری دختری بیپناه و زخم خورده از بازی روزگار که در یک نیمه شب بارانی، بخاطر یک اتفاق، بر دنیای پر انتقام پسری شیر صفت سقوط میکند. عشق برای این دو زندگی پلی میشود برای عبور از تلاطم بیوقفهی دریای حوادث تا رسیدن به رویای آبی آرامش.
افرا یکی از خوشگلترین دخترهای دانشگاه است. یکی از پسرهای تازه وارد میخواهد به او نزدیک شود. طرهان دشمن افراست که وقتی موضوع را میفهمد با پسر دعوا کرده و حسابی کتکش میزند. افرا در این بین گیج است و نمیداند میان این دو دلبر کدامیک را انتخاب کند. اما در نهایت با مرگ...