رمان گرگاس داستان موجوداتی نیمهانسان و نیمهحیوان به نام گرگاسها را روایت میکند که در دنیایی پر از راز و معما زندگی میکنند. این موجودات از نظر ظاهری بسیار جذاب و کاریزماتیک هستند اما رفتاری غیرقابل پیشبینی دارند. آنها به شدت نسبت به انسانها احساس تنفر دارند و با حمله به آنها وارد نبرد میشوند. در این میان، شخصیتهایی مانند بوراک، کیهان و الیف با هم درگیر هستند و در حالی که با مرگ و انتقام دست و پنجه نرم میکنند، داستان به شکل هیجانانگیزی پیش میرود.
در یکی از فصول داستان، الیف که در شوک از مرگ بوراک قرار دارد، به شدت ناراحت است و نمیتواند باور کند که او دیگر در میانشان نیست. در این زمان، کیهان که از همه چیز باخبر است، سعی در آرام کردن آسو دارد، اما آسو از اینکه او از ابتدا سکوت کرده و از وضعیت واقعی بوراک مطلع بوده است، خشمگین است. این بحرانهای احساسی و انتقامی در کنار رازهای مرموز، داستان را پر از هیجان و درام کرده است.
رمان پسر بلوچ داستانی عاشقانه و غمگین است که میان یک دختر تُرک به نام إلای و پسر بلوچ به نام هیرمان شکل میگیرد. هیرمان پسری خونسرد و جدی است که دل هر دختری را میبرد، اما إلای دختری است مظلوم اما سرزباندار که برخلاف مخالفتهای خانوادهها، حاضر به پذیرفتن هیرمان به عنوان شریک زندگیاش میشود. إلای با هیرمان به بلوچستان سفر میکند و در آنجا متوجه میشود که زندگی و مشکلات هیرمان پیچیدهتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
رمان پسربلوچ یک داستان عاشقانه با زیرلایههای اجتماعی و مافیایی است که نشاندهنده چالشها و موانع است که افراد در مسیر عشق و تعلق به یکدیگر با آنها مواجه میشوند. این رمان همچنین به دنیای پیچیده روابط مافیا و فشارهای اجتماعی که بر افراد تحمیل میشود، پرداخته است.