دانلود رمان فراموشی زیبا (جلد ششم مجموعه فاجعه زیبا)… ترنتون مدوكس پادشاه دانشگاه ایالتی شرقی بود و قبل از آونكه حتی از دبیرستان هم فارغ التحصیل بشه ، با زنای دانشگاهی قرار میزاشت. دوستاش می خواستن جای او باشن، و زنا می خواستن اونو رام كنن ، اما بعد از یه سانحه غم انگیز دنیاش وارونه شد، ترنتون از دانشکده بیرون آمده بود تا با احساس گناه خردکننده اش، دست و پنجه نرم کنه. هجده ماه بعد، ترنتون با پدر بیوهاش زندگی می کنه و…
پس از چند لحظه سکوت ناشیانه، ترنتون شروع به صحبت با مرد کرد. صحبتاشون به کار وشغل و اینکه کجا کار میکنن، رسید.
بعدچند دقیقه،ما،اسم مرد رو یاد گرفتیم، اسمش رندال (Randal) بود و پدری بود که جدیدا مجرد شده بود.
مادر کریس معتاد بود و با دوست پسرش، تو شهری که چند مایل با اینجا فاصله داشت زندگی می کرد و این قضیه باعث شده بود که کریس به سختی با شرایط و تغییرات و از عهده تنهایی بزرگ کردن یه پسر بچه، بر بیاد.
خود زندال هم اعتراف کرد که برای اونم این شرایط، بغرنجه.
وقتی که رندال و کریس میخواستن رستوران رو ترک کنن، رندال دستش رو داز کرد و با ترنتون دست داد.
کریستوفر هر دو تا مرد رو نگاه کرد، خنده دندون نمایی زد و بعد دست پدرش رو تو دستش گرفت. اونا با لبخندی رو صورتاشون، رستوران رو ترک کردن.
وقتی که سکه های بازی الیو تموم شد، سمت ما اومد و پشت میز نشست.
پیشخدمت، یه تیکه مرغ که کاملا طلایی و سرخ شده بود و در کنارش سالاد کلم و سیب زمینی سرخ شده بود، جلوی الیو گذاشت.
ترنتون به دستای الیو، ژل ضدعفونی زد تا دستاش تمیز بشه و…
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید