رمان جنجال نسخه کامل
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، پلیسی
تعداد صفحات : ۱۶۸۸
خلاصه رمان : سرگرد امیرعباسصامتی یکی از بهترینهای ستاد مبارزه با مواد مخدر به خاطر یک اتفاق تلخ که در روزهای نوجوانی شاهد بوده از نظر دیگران به یه آدم سخت و سنگی تبدیل شده. این چیزیه که همه از ظاهر امیرعباس قضاوت میکنن اما ثمینا دختری که به وسیله امیرعباس نجات پیدا میکنه نظر دیگری داره. جنجال روایتگر عشقیه که بین ثمینا و امیرعباس جریان داره.
قسمتی از داستان رمان جنجال
حال می فهمید سرگرد چطور به راحتی خواسته اش را پذیرفته بود، حالا که میان سالن این خانه ای که تقریبا دور از شهر بود ایستاده و با بهت با امیرعباس نگاه می کرد.
وقتی که سروان نادری به دنبالش آمده بود فکر می کرد باید به ستاد برود اما حالا رو به روی مردی با نگاه پیروز و چهره جدی ایستاده بود و نگاهش می کرد.
دست از سکوت کشید و پرسید: _ اینجا کجاست؟
امیرعباس با دست به مبل های راحتی اشاره کرد و جواب ثمینا را داد. _ خونه من. _ من تو خونه شما چه کار میکنم؟
این خانه فقط اسما به نام او اجاره شده بود، برای وقت هایی که جلسات خصوصی با سرهنگ مجد داشتند یا زمان هایی برای کارکردن آرامش فکری و دور بودن می خواست گرفته شده بود.
_ خودت چی فکر میکنی؟ ثمینا جوابی به امیرعباس نداده و منتظر جواب سوالش بود._ کار نیمه تمومت رو تموم کن خانم وارسته.
بعد به پرونده که روی میز بود اشاره کرد، تک خنده آرام ثمینا از رو دستی بود که از مرد مقابلش خورده بود رو به روی امیرعباس نشست.
_ چرا فکر کردید من تو خونه شما میمونم؟ _ چون دوست نداشتی تو ستاد به کارت ادامه بدی.
ثمینا با لجبازی گفت: _ اینجا هم نمیمونم.
امیرعباس در حالی که به آشپزخانه می رفت تا فنجانی قهوه آماده کند می گوید: _ اگر میخوای اینجا نمونی بهتره زودتر کارت رو تموم کنی اگر نه تا شب اینجایی…
عضویت در انجمن نودهشتیا (کلیک کنید)